اختصاصی/ گفتگو با حامد اریب فیلمساز موفق گیلانی به بهانه انتخاب بعنوان چهره خوب هنری در فروردين ۱۴۰۱
لطفا معرفی بیشتری از سابقه فعالیتهای خود در عرصه فیلمسازی بفرمایید.
من بین محمود و حامد اریب در رفتوآمد هستم، محمود اسم شناسنامهای من است و حامد نامی است که از کودکی به آن خو گرفتهام. در سال ۷۵ در سینمای جوانان ایران، فیلمسازی را آموختم و تقریبا همان سال در پایان ۱۶ سالگی به تلویزیون رفتم، با تایید مدیرکل وقت صدا وسیما، مرحوم آقای حسین صهری، و دفتر آفرینشهای سیما به مدیریت آقای جمال نحوی، مشغول به تجربه اندوزی در فیلمکوتاه و برنامههای تلویزیونی شدم. باید بگویم که دوران عجیبی بود، اعتماد به یک نوجوان ۱۷ ساله برای تهیه و کارگردانی مجموعه تلویزیونی آن هم برای افتتاح یک شبکه (که باران نام گرفت) امروزه شاید بسیار عجیب به نظر بیاید، اما آن دوران این اتفاق افتاد و به زعم مدیران وقت سیما تجربه موفق و خاصی بود. برای من هم آن دوران تجربیات بسیار گرانبهایی رقم خورد، تجربه کار با بهترین متخصصین و هنرمندانی که آن زمان در تلویزیون گیلان کار میکردند بسیار مغتنم بود، و این تبدیل شد به رفاقتهای عمیق و دانشگاهی تمام نشدنی از ارتباط و رفاقت. البته در آن زمان فقط به من این اعتماد نشد، بلکه یک نسل که شاید امروز اسم آن را بشود گذاشت نسل طلایی فیلم و تلویزیون گیلان بوجود آمدند. ما در آن دوران کار و تجربه آموختیم که بهصورت تیمی کار کنیم و همه به هم کمک کنیم و فقط به عشق فیلم و کار در کنار هم بمانیم، اکثر دوستان خوب امروزی از آن دوران برایم ماندهاند، چندی از آنها به سینمای حرفهای و بلند پیوستند و چندی به عنوان فیلمنامه نویس حرفهای ادامه مسیر دادند و چندی نیز در زمینه های فنی و تخصصی هنوز به کار جدی ادامه میدهند، و من مطمین هستم حتی آنهایی که امروز در این عرصه هم نیستند، تجربه کار جمعی آن دوران، امروز هم برایشان راهگشاست. از دوستان خوبم که می توانم نام ببرم «شیوا کاظمی» فیلمنامهنویس، «پریسا طالبی» بازیگر، «علیرضا مقدم»، تصویربردار و آنهایی که دیگر امروز همه در سینمای ایران میشناسند «هومن بهمنش» فیلمبردار سینما و «هومن سیدی» بازیگر و کارگردان، البته هستند بسیارانی که در گوشه گوشه کشور و حتی خارج از کشور هنوز کار و فعالیت میکنند و به خلاقیت و ساخت فیلم و کارهای مرتبط مشغولند، مثلا آرش بدرطالعی گرافیست و نقاش و یا جواد میرزایی، که هنوز هم به کار ادامه میدهند. پس از تجربه کار در تلویزیون گیلان، و پس از تغییر مدیریت وقت صداوسیمای مرکز گیلان به تهران رفتیم، که فصل جدیدی از تجربه اندوزی و درک فضای حرفهای آغاز شد، کارگردانی مستندهایی با موضوع کودکان کار، برای شبکههای مختلف سیما، مدیر هنری و دبیر سرویس عکس ویژهنامه کارنامه دولت اصلاحات در روزنامه ایران، دستیاری و عکاسی پروژهای مختلف فیلم، پروژههای عکاسی اجتماعی، مدیریت واحد هنرهای تصویری حوزه هنر گیلان، شرکت فیلمسازی سیکا فیلم، ساخت چندین فیلم مستند، کوتاه و نیمه بلند. و امروز در کنار کار جستهوگریخته روزنامهنگاری در پایگاه خبری، به تازگی ترجمه یک کتاب تخصصی عکاسی به نام «حقیقت در عکاسی» را به اتمام رساندهام که در انتشارات «دوات معاصر» چاپ و توزیع شده است. و این شد زمینه و اهم فعالیتهای فیلمسازی و عکاسی من، که تا امروز با فراز و نشیبهای زیادی همچنان ادامه دارد.
فیلم اخیر شما (حباب) با موفقیتهای بسیاری در عرصه بینالمللی مواجه شده که جای تبریک دارد. توضیحاتی در خصوص ساخت این فیلم و اینکه تاکنون در چه جشنوارههایی موفق به کسب جایزه شده بفرمایید.
فیلم کوتاه «حباب» بر أساس یک دغدغه بسیار جدی و به گمانم یک مشکل اجتماعی اساسی در من شکل گرفت، معزل مهاجرت، من هر روز با این مقوله اجتماعی مواجه هستم، یا بسیاری از دوستانم مهاجرت کردهاند، در حال رفتنند و یا اینکه برنامه رفتن دارند، و این موضوع برای من تبدیل به یک دغدغه فکری جدی در زندگی روزمره شده است، حتی امروز که نزدیک به دوسال و اندی است از ساخت فیلم «حباب» میگذرد. البته این مشکل فقط مختص کشور ما نیست، و متاسفانه امروزه تبدیل به یک مشکل جهانی شده است، مهاجرت و غربت امروز به دو درد انسانی تبدیل شدهاند. مردان و زنانی که به هر دلیلی وطن خود را ترک میکنند و به امید یک زندگی بهتر، گاهی به جایی میروند که بیشتر مواقع حتی نمیدانند دقیقن کجاست! و به واقع همیشه هم نتیجه این مهاجرت و فرار از موقعیت کنونی نتایج خوب و قابل انتظاری را فراهم نمیآورد، و آوارگی میشود دستآورد این ترک موطن. ولی چیزی که مرا به عنوان یک انسان میآزارد حسی است که این آدمها را به این نتیجه میرساند که باید خاک خود را برای رسیدن به آزادی و زندگی بهتر ترک کنند، هیچ فرقی هم نمیکند که ایرانی باشند یا افغان، اکراینی، سوری، عراقی و یا آفریقایی .. مشکل در این است که این آدمها در وطن خویش غریبند و یا اینکه اینطور حس میکنند، ما سرمایههای بسیاری را اینگونه از دست دادهایم، و هر کدام ما با بسیاری از این آدمها رفیقایم، همسایهایم، همخانواده هستیم. این معضل بسیار مرا آزار میداد، در مرحله فیلمبرداری یکی از مستندهایم در ترکیه با این معضل دردناک از نزدیک، و اینبار در کشوری که برای بسیاری، مقصد مهاجرت بود مواجه شدم، صحنههای بسیاری از سرگردانی و آوارگی به تمام معنا، آدمهایی معلق، و به این فکر افتادم که داستان اینها، یا یکی از اینها را روایت کنم، و این شد پسزمینه من برای ساخت «حباب» که یک فیلم ترکیبی با فرم داستانگو و روایت مستند از یک رویداد اجتماعی است. زمینه روایت اول شخص فیلم و ترکیب صحنههای واقعی و تخیلی و استفاده از آرشیو و ایجاد فرم ذهنی به من کمک کردند تا داستانم را از تعلیق یک آدم در غربت، تعریف کنم. در مورد جشنوارهها و جوایز متعدد این فیلم که کسب کرده هم باید بگویم، درست است که گرفتن جایزه و تشویق شدن جالب و جذاب است، اما برای من دیده شدن فیلمم و روایت درد این انسانها مهمتر بوده است. و خیلی هم خوشحال هستم که فیلم با بازخوردهای بسیار مثبتی دیده شده است و در بیش از ۲۰ کشور دنیا چه بصورت آنلاین و چه صورت حضوری در سالن سینما به نمایش درآمده است. یکی از نکات جالب که در مورد «حباب» اتفاق افتاد این بود که تقریبا در هر فستیوالی که حضور داشت، برنده جوایزی در بخشهای مختلف شد و این برای من و تیم بسیار خوبم مایه مباهات و افتخار بود. فیلم «حباب» تا امروز بیش از ۲۵ جایزه از فستیوالهای جهانی دریافت کرده، از جمله جایزه و تندیس بهترین فیلم، کارگردانی، تدوین و فیلمبرداری از فستیوال FFTG ایالات متحده – جایزه بهترین فیلم از فستیوال برلین ایندی- آلمان، جایزه بهترین فیلم از فستیوال کودکان جیپور – هندوستان، جایزه بهترین فیلم ترکیبی و بهترین فیلمبرداری، فستیوال حلقه طلایی – سنگاپور، بهترین کارگردانی، بهترین تدوین و بهترین فیلمنامه از فستیوال مستقل فیلم کوتاه BIIFF برزیل، جایزه بهترین فیلم کوتاه بینالمللی، بهترین تدوین و بهترین فیلمبرداری از فستیوال رئالیتیکپچر، جایزه ویژه بهترین فیلم هیات داوران، جایزه بهترین فیلمنامه و بهترین پوستر جشنواره آرتیسان – انگلستان، جایزه بهترین کارگردانی مستند، بهترین مستند و بهترین تدوین فستیوال گرالها - GIMFA برزیل، جایزه بهترین کارگردانی فیلم مستند تجربی و جایزه بهترین تدوین از فستیوال فیلم کوتاه آمریکای جنوبی و برنده جایزه و تندیس بهترین تدوین از فستیوال ICS – ایالات متحده.
این فیلم با همکاری شرکت فیلمسازی لوتوسفیلم هلند ساخته شده راجع به این همکاری بفرمایید و آیا همکاریهای بینالمللی بیشتری از این دست، در آینده خواهید داشت؟
آشنایی من با خانم «کلمنتاین ادروین» و شرکت سینمایی «لوتوس فیلم بی وی» در هلند از یک ورکشاپ در ایران شروع شد، ایشان برای یک دوره تدریس کارگردانی به ورکشاپی در بندرانزلی که به همت خانم «زهره زمانی» برگزار شده بود آمدند، و همسرم «فاطمه مهدیپور» که فیلمساز و فوقلیسانس سینما است در این ورکشاپ شرکت کرد، من هم به همین واسطه از خانم کلمنتاین دعوت کردم تا هم شهر رشت را به او نشان بدهم و هم فیلمهای همدیگر را ببینیم، چون «کلمنتاین» از مستندسازان خوب هلندی به شمار میرود و تجربه داوری بسیاری از فستیوالهای معتبر دنیا را از سر گذرانده بود، جالب است بگویم ایشان جزو اولین نفراتی بودند که فیلم «حباب» را که کارهای فنیاش در حال اتمام بود، را دیدند و از فیلم بسیار خوشش آمد و اینجا بود که همکاری ما بعنوان تهیه و پخش اروپایی فیلم شروع شد. البته در سفر به پاریس برای نمایش فیلم «حباب» در ماه فوریه، با یک پخشکننده فرانسوی آشنا شدم و صحبتهای اولیه برای پخش فیلمهای کوتاه و مستندم را انجام دادیم، که نتیجه آن حضور در فستیوال ICS و نمایش در سینماهای Regal Cinemas در لسآنجلس بوده است، که به خاطر شرایط پاندمی امسال بصورت آنلاین انجام شد. ولی امیدوارم که نتیجه این مذاکرات پخش حرفهای فیلمها در عرصهها و پلتفرمهای جهانی باشد.
آیا حباب در ادامه باز هم در جشنواره های بینالمللی دیگری نیز حضور خواهد داشت؟
من دیگر درخواستی برای شرکت در هیچ فستیوالی نخواهم داشت، اما اتفاقی که برای فیلمهایی که موفقیت هایی در عرصه جشنوارههای بینالمللی داشتهاند مثل «حباب» این است که بسیاری از فستیوالها به من به عنوان پخش کننده فیلم ایمیل میزنند و خواستار حضور فیلم در فستیوالشان هستند، و من این درخواستها را عموما رد نمیکنم، چون به ارتباط و نمایش فیلمم در عرصههای عمومی و برای تماشاچیان اعتقاد دارم. مخصوصا الان که شرایط پاندمی کرونا در دنیا تقریبا فروکش کرده و فرصت نمایش فیلمها در سالنهای سینما بیشتر در حال محیا شدن است.
بطور کلی و بعنوان یک فیلمساز موفق، وضعیت فیلمسازی در گیلان را چطور ارزیابی میکنید؟
خوشبختانه گیلان یکی از پایگاههای تولید و ساخت فیلم کوتاه در کشور است، اما هنوز با توجه به سابقه و استعدادی که من از فیلمسازان جوان و پیشکسوت استان سراغ دارم گیلان به جایگاه واقعی خود چه از نظر کیفی و کمی نرسیده است، که البته این مسئله به پارامترهای زیادی بستگی دارد. بسیاری از دوستان وقتی کمی در کار خودشان پیشرفت میکنند به تهران مهاجرت میکنند تا تجربه کار در محیط بزرگ را بیازمایند. درست مثل کاری که مثلا خود من در اوایل دهه ۸۰ انجام دادم، البته ناچاری،کمکاری و مسائل اقتصادی، بسیاری از این مهاجرتها را توجیه میکند، چون فضای کار و تجربه اندوزی در تهران با توجه به حجم کار و نحوه ارتباط با آدمهای حرفهای با شهرستانها قابل مقایسه نیست، یکی دیگر از دلایلی که همکاران من ناچار به مهاجرت به پایتخت میشوند، جو تولید فیلم در شهرستان است، و آن مقدار از اهمیت و حمایتی که باید از فیلم کوتاه به عنوان ریشه تجربهورزی در سینما بشود، وجود ندارد، نگاه سازمانها، ارگانها و اصولا صاحبین سرمایه به فیلم کوتاه یا زینتی است یا پروپاگاندایی و تبلیغی. هیچ گاه به سینمای کوتاه به عنوان یک هنر مستقل که زمینه گسترش زبان سینما را به خاطر رها بودن از بند سرمایه و نداشتن دغدغه گیشه، توجه نمیشود، البته استثناهایی هم وجود دارد، ولی نگاه غالب متاسفانه اینگونه است. نهادهای زیربط هم یا بودجه کافی برای حمایت ندارند یا در بند سفارشهای موضوعی گرفتارند، و در این بین دغدغه هنرمند فیلمساز متاسفانه به کلی به فراموشی سپرده میشود، آنان همیشه باید فیلم سفارشی دیگران را بسازند تا شاید روزی فیلم دلخواه خود را بسازند، اما متاسفانه برای خیلی از دوستان با استعدادم هیچگاه آن روز فرا نرسیده است.
آیا حمایتهای لازم از سوی متولیان فرهنگی کشور از فیلمسازان مستقل انجام میشود؟
در سئوال قبل به این پرسش جواب مبسوط دادم، اما به طور کلی، خیر .. متولیان فرهنگی جهتگیری تولیدات مدنظر خود را بر أساس بخشنامهها و سلیقههای عمومن غیر فرهنگی تدوین میکنند، حرفهای قشنگ و دلفریب میزنند اما عملکردی غریب و غیرفرهنگی دارند. البته استثناهایی وجود دارند که بسیار انگشت شمار هستند.
آیا برنامهای برای اکران حباب در گیلان و یا کشور دارید؟
بسیار علاقمندم که این فیلم را در رشت و در عمارت خانه فرهنگ گیلان برای عموم مردم به نمایش بگذارم، و برنامه ریزیهای اولیه هم انجام شده است، به محض برنامهریزی دقیق به اطلاع عموم خواهد رسید.
از برنامههای پیش روی بفرمایید آیا ساخت پروژه جدیدی را در دست دارید؟
آخرین مستندی که ساختم مستند «گیلان آباد» بود با موضوع ۳۰ سال تلاش یک تیم مجرب در زمینه مشاوره، طراحی و ساخت بناهایی در استان گیلان و باقی نقاط ایران، این مستند روایت ۳۰ سال تلاش مهندسینی بود که با دغدغه و تلاش بسیار برای آبادانی گیلان بسیار کوشیدند و «شرکت مهندسین مشاور آباد» را در شرایطی بسیار سخت به بهترین شکل اداره کردند.
در حال حاضر هم من در حال ساخت یک مجموعه فیلم کوتاه هستم که، کارآفرین گیلانی آقای «مهیار قاسمینژاد» آن را تهیهکنندگی میکنند و این شانس یار من بود که بتوانم با توجه سرمایهگذاری بخش خصوصی، داستانهای مستقل خودم را جلوی دوربین ببرم و تجربیات فرمی و روایی در عرصه سینمای کوتاه را در قالبی نو به مرحله ساخت برسانم. در این پروژه بسیاری از بازیگران صاحبنام، با استعداد و چهرههای تازه گیلانی، جلوی دوربین فیلمبردارم «حسین بدرطالعی» به ایفای نقش میپردازند.
امیدوارم پس از طی مراحل فنی، این فیلمها هم بتوانند در ایران و هم در فستیوالهای بینالمللی نماینده خوبی برای سینمای کوتاه ایران باشند و مخاطبین عزیز بیشترین همدلی را با فیلمها داشته باشند.
گزارش : اکبر حیدرپور/