تبلیغات
پایگاه خبری هنر گیلان » خبرها » گیلان در حافظه گردشگری؛ نوروز خوانی ۱۴۰۰ در ارتفاع هزار و ۴۰۰ متری دریا

گیلان در حافظه گردشگری؛ نوروز خوانی ۱۴۰۰ در ارتفاع هزار و ۴۰۰ متری دریا

Shokohi
Alireza
09 فروردین 1400
افزودن به علاقمندی ها
شما وارد سایت نشده‌اید
کرونا پرده در شد و رنگی دگر بر نوروز و آئین سرزمینمان بخشید؛ سفرها در شیوعش متزلزل شد؛اما حافظه گردشگری هیچ گاه از گیلان و رنگ هایش خالی نخواهد شد و در این بین،ارده  در یک هزار و ۴۰۰متر از سطح دریا با نوروزخوانانش– روستای ملی شال بافی – نقطه ای پررنگ در نقشه سفرهای پسا کرونا خواهد بود.            
سوز دی ماه بود که خبر رسید ارده در ارتفاع یک هزار و ۴۰۰ متری از سطح دریا در آستانه نوروز یک هزار و ۴۰۰ بواسطه شال بافی، روستای ملی نام گرفت.  شال بافی نوع مخصوصی از دستباف پشمی است که در مناطق سردسیر و مرتفع گیلان رواج دارد؛ این دستباف سنتی هشت هزار ساله به طرزی خاص از پشم تهیه می شود.
رابینو (در اوایل قرن بیستم  و از سال ۱۲۸۱ شمسی سرکنسول دولت بریتانیای کبیر در شهر رشت بوده‌ و نویسنده کتاب های ولایت دارالمرز ایران، گیلان، مازندران و استر آباد بوده است) در گفت و گو از بازرگانی و صنعت اسالم می نویسد:محصولی که در این منطقه تهیه می شود پارچه ای به نام شال و جوراب های کوتاه پشمی و جاجیم و مقدار کمی طناب است.
 شال بیشتر در دیلمان، سیاهکل، ماسوله، ماسال و سیاه مزگی تولید می شود؛ اما نمودش در ارده سه هزار ساله با ۷۵۰ خانوار بارز شد و دستبافته های پشمی بسیار متنوع با نقش های هندسی کهن، شانه ای، شاخه ای، سرخسی، صلیبی برای ارده عنوان روستای ملی شال بافی را به ارمغان آور آورد.  
 
  ارده، سرزمینی بر بلندای ارتفاعات شمال و در گذر از ییلاق دوران شهرستان رضوانشهر در غرب استان گیلان، همان جایی است که مردمانش در این روزها با فهم نغمه پرندگان، به استقبال نوروز می روند و همچنان میراث دار دیرینه ای کهن به نام نوروزخوانی هستند.
روستای ارده، همان جایی است که طبیعتش 'به رنگ خدا ' مجید مجیدی را رقم زد و محمد پسر روشندل این فیلم نغمه پرندگان و آواز دارکوب را می فهمید اما گروه ایرنا  با سفر به این سرزمین، می داند که این خصیصه تنها ویژگی محمد نیست بلکه همه مردمان این سرزمین آوای پرندگان را می فهمند و با فهم نغمه آنها به استقبال نوروز می روند.  
برای دیدن ارده در نوروز، ییلاق دوران را همراه با خروش طبیعت و جنگل های مرتفع شمال پشت سر خواهید گذاشت و با شیبی تند وارد روستای ارده می شوید و در نشیب راه مردمان روستا با لباس های محلی برآمده از طبیعت به استقبال می آیند و نوایی خوش از دور گوشنواز می شود که مردمان روستا می گویند: نوروزنامه خوانان هستند.
صدای نوروزخوانان هر لحظه نزدیک تر می شود و چنین می خوانند: بهار آمد، بهار آمد همه گل ها شکفته / سر هر شاخه گل، بلبل نشسته / مبارک بادتون، نو سالتون باشد مبارک / به حق حرمت سوره تبارک ... 
عطر نان از تنورهای داغ فضا را پر می کند؛ بوی دود و صدای بره های در انتظار شیر مادر و گوسفندان در انتظار علف های تازه همه زندگی شهری را از ذهن می شوید و زنان محلی در حالی که دامن هایشان را قدری بالاتر گرفته اند تا چین رنگین آن بر زمین خاکی کشیده نشود؛ پر خروش، از حضور گردشگران بسیار داخلی و خارجی در این روستا پیش از هجوم کرونا می گویند و همزمان ما را به گوش سپردن آواز پرندگان فرا می خوانند و می گویند: خوب گوش کنید، کوکو می خواند؛ پرنده ای که فقط سه ماه در سال می خواند و مابقی فصل ها زبان به کام می گیرد و سکوت می کند، شروع خواندن این پرنده از اوایل اسفند است و آوایش آغازی برای نوروز خوانی.
 نوروزخوانان نزدیک و نزدیک تر می شوندکه در چوبی بر پاشنه اش می چرخد و بانوی میانسالی با لباس محلی بلند و روسری سفیدی که تا بینی اش را پوشانده و به پشت سر گره خورده در چارچوب در با مجمعه ای رویین نمایان می شود، از مجمعه مشتی برنج به سمت نوروزخوانان می پاشد، مرغ ها هجوم می آورند، بشقابی ذرت بو داده در کیسه تحفه آنان می ریزد؛ نوروزخوانان اسکناس ها را از مجمعه برمی دارند و در جیب جلیقه پشمی که به رنگ قهوه ای تیره است(پارچه اش نمونه ای از شال بافی است)، می گذارند و عصا زنان (چوب دستی چوبین از درخت های جنگلی) به در خانه دیگری می روند و می خوانند: مبارک بادتون، نو سالتون باشد مبارک / به حق حرمت سوره تبارک ... 
 
 
زنان از آئین نوروزیشان می گویند و در حین گفت و گو دقیقه ای از کارهای روزانه وانمی مانند؛ دختر خانواده  پا به پای مادر در نهانخانه کار می کند، سماور آتش می کند، بساط خمیر را گرد می کند، بر پشت دستگاه شال بافی می نشیند، تار و پود پشمین را به زندگی گره می زند و ساعتی دیگر رو به روی پنجره زیر اشعه آفتاب جسته از شیشه های پنجره می نشیند و دامن پر چین قرمز رنگش را دور تا دورش گسترده با پنج میلش شروع به بافتن جوراب های پشمی می کند.
او می گوید: در روستای ارده بیش از یکصد صنعتگر درخصوص شال بافی، نخ ریسی سنتی، نمدی کردن شال و ساخت دستگاه شال بافی درمنازل خود (کارگاه های خانگی) به تولید شال اشتغال دارند؛ و او جزو هنرمندان شناسایی شده صنایع دستی است و از این طریق بیمه شده است.
در این حین  مادر  همزمان چای می ریزد، به خمیر نان مشت می کوبد و هنرهای دستی و رنگین دخترش را توضیح می دهد و می گوید:این دستبافته پشمی با استفاده از دستگاه بافندگی و به صورت تک رنگ با بافت درشت و توری مانند بافته می شود.
او ادامه می دهد: شال بافان به منظورمنسجم نمودن تارو پود شال وتهیه پارچه ضخیم تر آن را  در گذشته با آب  و امروزه با آب و صابون آغشته کرده و لگد مالی می کنند؛ حداکثر پهنای شال های تولید شده در این منطقه ۳۰ تا ۹۰ سانتی متر بوده و طول آن  با توجه به نوع کاربرد متفاوت است؛ پارچه شال اغلب به صورت ساده و گهگاه به صورت چهارخانه بافته شده و رنگ های بکار رفته نیز شامل رنگ های شیری، مشکی، شکلاتی، خاکستری، قهوه ای(رنگ طبیعی پشم) و بعضا پشم های رنگ شده است.
او می گوید:برای بافت شال پشم بهاره گوسفند (پشم بهاره دارای الیاف بلند تر بوده و در اوایل بهار چیده می شود) و یا پشم  تابستانه بره (که در اوایل تابستان چیده می شود و نرمتر و دارای کیفیت بهتری است)،  استفاده می شود.  
این دستبافته پشمی برای تهیه کت و شلوار مردانه، جلیقه وکلاه بکار می رود.
مادر ما را به اتاقکی گلی با سقفی چوبین دعوت می کند که به زبان محلی آن را تندور می خواند، کلبه ای کوچک است که درونش داغ آتش زبانه می کشد و اشعه خورشید از لابلای درزهای در چوبین سرک می کشید.
مادر برای نوروز زرینه (نان محلی غرب گیلان که بسیار مورد پسند گردشگران است) می پزد و می گوید برای گردشگران خارجی هم که پیش از کرونا به اینجا می آمدند هم زرینه نان پخته است.
مادر به تالشی سخن می گوید و بیان می کند فرزندانش که نوروزخوانی می کنند  همچون پدرشان دامدار هستند و البته پسر بزرگش در کار نجاری و سربندی خانه نیز استاد است.
او از گروه ایرنا می خواهد تا بار دیگر به خانه رفته و کار با چره را ببینیم - خانه دو طبقه چوبین و گلین که قدمتش شاید به دهه ها برسد و راه پله چوبینش بوی جنگل و گذر سالیان می دهد - سرمان را پایین می آوریم که به طاق نخورد و وارد اتاقی می شویم که سقفش به رنگ چوب تیره است و عمه خانم پشت چره (ماشین نخ ریسی) نشسته و پشم های واچیده و شانه خورده را می ریسد، دوک می سازد و به برادرزاده اش برای شال بافی می بخشد.
 زرافشان، عمه خانواده است و به مادربزرگان مهربان قصه ها می ماند؛ پیش تر حلوای عید را لوزی لوزی برش زده بود و اینک بر پشت چره، نخ می ریسید و نیاز به گفتن قدمتش نبود که خود چرخ نخ ریسی با چوب و چرم کهنه و سنگی که از فرط گذر سالیان به چوب تیره مانند شده بود، گویای همه چیز است.
 
 
نان ها برآوردند، حلواها را به مجمعه زدند، توسره (تابه سره: شیرینی از آرد برنج، سرشیر محلی و روغن حیوانی که در کره سرخ می شود) را به بشقاب ها شماره کردند، نخ ریسیدند، دوک برآوردند و بر دستگاه شال بافی شانه زدند، رمه ها آزاد کردند و علوفه و آب خوراندند و بره ها به دامان مادر گستردند و سپس سفره ای به رسم میهمان نوازی گستردند که همه مهر بود و قدمت و آئین.
 زبانمان در قدردانی از مردمان میهمان نواز ارده و همچنین راه بلدمان لکنت داشت؛  اگرچه کرونا پرده در شد و رنگی دگر بر نوروز و آئین سرزمینمان بخشید؛ سفرها در شیوعش متزلزل شد؛ اما حافظه گردشگری هیچ گاه از گیلان و رنگ هایش خالی نخواهد شد و در این بین، ارده – روستای ملی شال بافی با عطر مراتع وسیع – نقطه ای پررنگ در نقشه سفرهای پسا کرونا خواهد بود وگیلان هماره مقصدی نو، برای نوروز می ماند.
به کانال رسمی پایگاه خبری هنر گیلان در تلگرام بپیوندید.
کانال تلگرام پایگاه خبری هنر گیلان

دیدگاه شما

نام شما : *
ایمیل شما :*
نظر شما :*
  • مردم و لبخندها
    حیوانات و طبیعت
    غذا و نوشیدنی
    فعالیت‌ها
    سفر و مکان
    اشیاء
    نمادها
    پرچم‌ها
کد امنیتی : *
عکس خوانده نمی‌شود
برای کد جدید روی آن کلیک کنید